دیانادیانا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
مایامایا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

ديانا و مایا فرشته كوچولوهاي مامان و بابا

دیانا کوچولو در 4 ماهگی

                 دخترم اینروزها حرکاتت خیلی بانمک تر و دوست داشتنی تر شده هرچی بزرگتر میشی نازتر میشی 21 فروردین با دو روز تاخیر(19 فروردین)واکسن چهارماهگیتو زدیم.اولش یکم گریه کردی ولی زود ساکت شدی و به هرکی نگاه میکردی براش میخندیدیو و با ادای صداهای مختلف باهاش حرف میزدی و همه سفارش میکردن که برات اسفند دود کنیم. آره عزیزم جدیداً خیلی تلاش میکنی که صداهای مختلف در بیاری، وفتی هیجانی میشی و بازی میکنی جیغ میزنی ،صبحها مامانیو با سروصداهات و جیغات بیدار میکنی ،دستاتو و انگشتاتو دونه دونه دائم توی دهنت میذاری و گاهی اوفاتم دستای مامانیو لیس میزنی و گاهی اوقاتم شصتتو به یه روش خاصی م...
25 فروردين 1393

دید و بازدید نوروزی

      بالاخره سال 93 هم شروع شد .دیانا کوچولو لحظه تحویل سال با مامانی و بابایی سر سفره هفت سین دعا کردن و بعدشم شادی و رقص بعد سال تحویل سبزی پلو با ماهی رو که از قبل آماده کرده بودیم رو برداشتیم و رفتیم خونه مامان جون اولین عید دیدنی. مهرشاد اینا و دایی اسدالله اینا هم اون شب اومدن عید دیدنی.خلاصه خونه همه دایی ها و عمو ها و بزرگترها رفتیم و دیانا بیشتر باهاشون آشنا شد و کلی به دیانا خانم خوش گذشت البته شبها هم که برمیگشتیم خونه حسابی خسته شده بودی و ساعت خوابت تو این مدت به هم خورده بود و هنوز هم تنظیم نشده عزیزم راستی اولین روز عید تولد مهرآیین بود و خونه مادر جون جشن گرفتیم مهرآیین جونم تولدت مبارک مهرآیی...
25 فروردين 1393

اولین سفر دیانا جون

در تاریخ 92/12/1 روز چهارشنبه ساعت 7 صبح دیانا خانم به همراه مامانی و بابایی و مامان جون راهی سفر به شمال خونه دایی مهرداد شدیم دایی مهرداد از 23روزگیت تو رو ندیده بود و زندایی هم که فقط عکستو دیده بود.وقتی تورو دیدن خیلی تعجب کردن این همون جوجه کوچولوه چقدر بزرگ شده چقدر ناز شده تو هم که فقط خنده تحویل میدادی بهشون عزیزم چهارشنبه شب دایی فضل الله و زندایی مهرنوش و حامد جونم اومدن به به جمعمون جمع شد تو هم خیلی دختر خوبی بودی و اصلاً اذیتمون نکردی کل راهو که خواب بودی خونه دایی هم همش بازیگوشی میکردی توی حیاطشونم رفتی و آفتاب گرفتی و زیر درخت پرتغال عکسم گرفتی این دو روزی که اونجا بودیم خیلی خوش گذشت دلمون واسه دایی مهرداد ...
24 فروردين 1393
1